بررسی انیمیشن Despicable Me

بررسی انیمیشن Despicable Me

داستان انیمیشن درباره*ی تغییر کردن است. خوبی و معصومیت، می*تواند بر بدی غلبه کند و بدترین آدم ها هم، راهی برای رستگار شدن و شانسی دوباره می*یابند. مسئله*ای که در این*کار وجود دارد، نقش منفی ابتدایی قهرمان است، اما این موضوع چنان در نوشته*های درباره*ی انیمیشن جلوه می کند، انگار ایده*ی خیلی بدیعی است! در زمینه*ی انیمیشن، تغییر نقش*های منفی به مثبت، پیش*تر هم وجود داشته*است. نمونه*اش «شرکت هیولاها» و «شرک»، نمونه*ی سردستی فیلم*سینمایی*اش هم فیلم «مرد خانواده» از «نیکلاس کیج»، که تلویزیون خودمان هم بارها پخشش کرده، تازه، این نمونه*های نام*برده همگی شخصیت*هایی با چهره*ای جذاب را برای علاقمند کردن بیننده انتخاب کرده*اند.





کاراکتر گرو، مردی چهارشانه، با شانه*ای قوزدار، دور چشم تیره و بینی تیز و سری کاملاً بی*موست، برای همین جذابیت بصری*ای ندارد که در بیننده کششی ایجاد کند. این جذابیت را آن موجودات کوچولوی بانمک ایجاد می*کنند و بیننده مسلماً عاشقشان می*شود، در رده*ی بعدی ورود دختربچه*ها فضای انیمیشن را از تیرگی به روشنایی می*برد، مخصوصاً آن دو تا که کوچکتر هستند. اما چرا آن ده*ها موجود کوچک بامزه یا شخصیت*های منفی همکاری کنند؟ آن*ها که از صبح تا شب عاشق بازی و شیطنت هستند، چطور سر از آزمایشگاه گرو در می**آورند؟ گرو چرا ماه را می*خواهد؟ برای آن*که بالاخره توجه مادرش را جلب کند؟ خود او آن*قدر بزرگ شده که بداند مادرش با بی*حوصلگی به ماه کوچک*شده نگاه می*کند و می*گوید: «آها!» و رد می*شود. پس فقط می*خواهد بزرگترین بدی تاریخ را بکند؟ چرا هدفش، تسخیر همه*ی دنیا نیست؟ اما خب، این یک انیمیشن خانوادگی است، قرار نیست شاهد «پدرخوانده» و ریشه*های واقعی مافیا باشیم، با این*حال فکر می*کنم پیام*های بیشتری هم می*شد در انیمیشن باشد. از انیمیشن*های معروف، تکه*هایی در کار دیده می*شود، مثلاً نبرد دو سفینه در آسمان و تلاش گرو برای نجات مارگو که شبیه صحنه*هایی در «بالا» است، رقص و آواز نهایی که شبیه «شرک» است.
داستان، ماجراجویی*های قابل درکی برای بچه*ها دارد که با روایتی فانتزی، به دنیای جیمز باند نزدیک است. توطئه*ها و دزدی*ها، یادآور فیلم*های حادثه*ای و پلیسی است. طراحی اجزاء صحنه، با ظرافت انجام شده و صداپیشگی استیو کارِل، مرد این*روزهای سینمای کمدی، می*تواند تضمین*کننده*ی بیان خوب شوخی*های شخصیت اصلی شود. با آن*که «هانس زیمر» هم در گروه آهنگسازی کار همکاری داشته، اما یک اثر واقعاً زیمری نمی*شنویم. موسیقی کار، یادآور موسیقی متن فیلم های جیمز باند است و البته کلی ترانه هم می*شود شنید که کار «فارل ویلیامز» است. سکانس*هایی را که گرو با بچه ها می*گذراند، بالاخص اولین*باری که برایشان کتاب می*خواند، دلچسب و دوست*داشتنی است. در مجموع، کاری است که می*شود با خانواده نشست و تماشایش کرد، گویا مثل همه*ی انیمیشن*های اخیر، ادامه*ی آن هم در راه است و گفته شده داستانی متفاوت با قسمت اولش خواهد داشت، باید دید کارگردانان این انیمیشن، می توانند کار بهتر و جذاب*تری نسبت به اولین کار بلندشان انجام دهند



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





مطالب قبلي





Copyright © 2009-20010 Loxblog.com All Rights Reserved . Designed by Loxblog.com

gamefire

نیما دارابیان

gamefire

http://gamefire.loxblog.com

game fire

بررسی انیمیشن Despicable Me

game fire

به وبلاگ من خوش آمدید نقد و بررسی بازی های روز دنیا

game fire